17634954



در صورت موفقیت فصل اول سریال ویچر، فصل های خیلی بیشتری از آن تولید خواهد شد.

حدود یک ماه و نیم تا زمان پخش سریال ویچر (The Witcher) باقی مانده است؛ سریالی که انتظارات زیادی از آن می رود و در صورتی که با واکنش های مثبت و موفقیت زیادی همراه باشد، فصل های متعددی از آن تولید خواهد شد. درحالی که به تازگی شاهد انتشار تریلر جدید ویچر بودیم و تاریخ انتشار آن هم اعلام شد، شورانر این مجموعه در صحبت های اخیر خود به ایده ها و برنامه های سازندگان سریال برای ادامه ی آن اشاره کرده است. لورن اشمیت هیسریچ در گفت وگو با مجله SFX از هیجان خود بابت ادامه کار سریال صحبت کرده است و در جواب پرسشی در مورد ساخته شدن فصل دوم آن می گوید:

<<فصل دوم؟! من برای تولید هفت فصل از ویچر آماده هستم!>>

<<البته هنوز برای صحبت های رسمی در این زمینه زود است و هنوز سراغ تولید فصل دوم هم نرفته ایم (که از خدا می خواهم زودتر برویم)، ولی یکی از مواردی که در تولید سریال ویچر به آن توجه داشتیم این بود که چگونه مخاطبان را جذب و با خود همراه کنیم تا عطش دنبال کردن ماجراهای بعدی را داشته باشند. بدترین کاری که می توانستیم انجام دهیم این بود که همه ی انرژی خود را تنها روی یک فصل بگذاریم و جای کار بیشتری برای ادامه ی مسیر شخصیت ها و رشد شخصیت پردازی آن ها نگذاریم.>>

سریال ویچر کار بسیار دشواری برای جلب نظر مخاطبان خود دارد و علاوه بر افرادی که ازطریق کتاب ها یا بازی های ویدیویی این مجموعه با ویچر و شخصیت هایی مثل گرالت (Geralt) آشنا شده اند، مخاطبان بی شماری هم هستند که بدون آشنایی قبلی به سراغ آن خواهند آمد. از طرف دیگر با تولید مجموعه های عظیم و محبوبی مثل بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، سازندگان ویچر به هیچ وجه کار ساده ای در جذب مخاطبان گسترده برای محصول خود در پیش ندارند. البته یکی از تفاوت های بین ویچر و بازی تاج و تخت را می توان ارتباط بین سریال ها و کتاب های آن ها دانست و خیال تولیدکنندگان ویچر از این نظر راحت تر است، چرا که به کتاب های مختلف این مجموعه دسترسی دارند و می توانند از آن ها برای ادامه ی کار استفاده کنند. برخلاف بازی تاج و تخت که از یک مقطع زمانی نسبت به کتاب های ترانه یخ و آتش اثر جرج آر آر مارتین پیش افتاد و بعضی از مشکلات اساسی سریال هم از همان زمان آغاز شد.

هیسریچ صحبت های دیگری هم در مورد ویچر کرده است، از جمله اینکه بهتر است مخاطبان سریال خیلی هم به سرنوشت شخصیت های آن خوش بین نباشند:

<< شاید بهتر باشد خیلی هم به شخصیت های ویچر وابسته نشوید، چرا که هرچیزی در این سریال امکان پذیر است و قرار نیست تمام شخصیت های آن تا پایان فصل اول زنده بمانند و نمی توانم در این زمینه قولی به شما بدهم.>>

سریال ویچر با بازی هنری کویل در نقش گرالت، در تاریخ ۲۰ دسامبر (۲۹ آذر) از نتفلیکس (Netflix) پخش خواهد شد و به تازگی هم تصاویر جدیدی از آن منتشر شده است.


ویدیوی جدیدی از فیلم Ford v Ferrari منتشر شده که در آن شاهد صحبت کن مای با پسرش در مورد یک دور مسابقه ای هستیم.

کمتر از دو هفته دیگر فیلم Ford v Ferrari (فورد علیه فراری) به روی پرده های سینما خواهد رفت و این فیلم تا به امروز در چند جشنواره مختلف به نمایش درآمده و توانسته نظر مثبت منتقدان را نیز جلب کند. حال در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، ویدیوی جدیدی از این فیلم مورد انتظار منتشر شده است. در این ویدیو که اخیرا شرکت فاکس قرن بیستم و والت دیزنی آن را منتشر کرده، شاهد حضور کن مای با بازی کریستین بیل، هستیم که در حال صحبت با پسرش در یک پیست مسابقه اتومبیلرانی است. در طول ویدیو مای به پسرش در مورد یک دور مسابقه ای عالی و بی نقص می گوید و به نکاتی اشاره می کند که بسیاری از رانندگان به آن بی توجه هستند.

اتفاقات فیلم Ford vs Ferrari در سال ۱۹۶۶ و مسابقه جهانی اتومبیل رانی ۲۴ ساعته لمانز که در شهر لومان فرانسه برگزار می شد، جریان دارد که در آن داستان یک تیم بااستعداد از طراحان و مهندسان آمریکایی به رهبری کارول شلبی را روایت می کند که وظیفه دارند تا اتومبیلی را طراحی کنند که در این مسابقه اتومبیل شرکت فراری را شکست دهد. کریستین بیل، مت دیمون در نقش کارول شلبی، کترینا بلف، نوآ جوپ، جان برنتال، جی جی فیلد، جاش لوکاس، تریسی لتس و بنجامین ریگبی، از جمله بازیگرانی هستند که در فیلم Ford v Ferrari حضور دارند و به ایفای نقش پرداخته اند.

فیلم Ford v Ferrari برای اکران در تاریخ ۱۵ نوامبر امسال (۲۴ آبان) برنامه ریزی شده است. جیمز منگولد، کارگردان فیلم Logan (لوگان) و فیلم Walk the Line (سربه راه باش)، وظیفه کارگردانی این فیلم را بر عهده داشته است. وظیفه نوشتن فیلمنامه فیلم فورد علیه فراری بر عهده جیمز منگولد، باتر ورث، جان هنری باتر ورث و جیسون کلر، بوده است.


رابطه جذاب دیگر، رابطه صمیمانه اوسامو و شوتا است. آرزوی اوسامو این است که شوتا او را پدر صدا کند. او در این خانواده در حال تمرین نقش پدر بودن است. شوتا را در راه پول در آوردن برای خانه شریک می کند. در دریا صمیمانه او را متوجه تغییرات بدنش می کند. حتی رابطه او و یوری را نیز مدیریت می کند. در پایان زمانی شوتا نام پدر را بر او می گذارد که دیگر اوسامو را از دست داده است. شوتا را می توان درواقع ادامه شخصیت کیوکو در Nobody Knows دانست که حال به یک خانواده دیگر آمده است و کاملا آماده مسئولیت پذیریست. او به نوعی در تمام این مدت متوجه غیر واقعی بودن هویت خودش در این خانواده است. به همین دلیل هیچ گاه نمی تواند رو در روی اوسامو او را پدر صدا بزند.

در این میان تنها شخصیت آکی پرداخت زیادی ندارد و تغییر چندانی در این خانواده نکرده است. او را بیشتر آدمی تنها می بینیم که کار کردن در یک کلوب جنسی روزبه روز او را تنها تر هم می کند. از گذشته رابطه او با خانواده اش نیز چیز چندانی دستگیرمان نمی شود.

خانواده ان فروشگاه، صمیمیت و ارتباطی را در بین اعضایش دارد که از سنت خانواده های ژاپنی می آید، اما کورئیدا در جامعه مدرن ژاپن دیگر نشانی از آن را نمی بیند

یوری که با آمدنش موجب صمیمیت بیشتر افراد این خانواده شده بود، در ادامه با ی ناشیانه اش عاملی برای فروپاشی آن می شود. همچنین به ی های افراد خانواده ناخواسته پایان می دهد. خانواده ای که وقتی دربرابر قانون قرار بگیرند دیگر هویتی ندارند. در سکانس هایی که کورئیدا دوربینش را در جایگاه مخاطب قرار داده تا اعترافات شخصیت هایش را بشنوند، خودش را از قضاوت مبرا کرده و آن را به عهده مخاطبان گذاشته است. هریک از شخصیت ها دربرابر چشمان مخاطب از گذشته ای که از آن آمده اند حرف می زنند. گذشته ای که نشان می دهد که این شخصیت ها آنقدر هم خوب نبودند ولی سیاه هم نیستند. شخصیت های فیلم ان فروشگاه به معنای واقعی خاکستری اند. وقتی ارزش خود را بقای خانواده به هر قیمتی گذاشته اند، قضاوت آن ها سخت می شود. قانون نمی تواند این خانواده را درک کند پس نباید با آن رو به رو شوند. آن وقت منطقی است که برای مادربزرگ اورژانس خبر نکنند. یا در مقیاس تلخ تر وقتی شوتا گیر افتاده است، اعضای باقی مانده به دنبال فرار باشند. اما چنین خانواده ی همان طور که مادربزرگ می گفت دوام زیادی ندارد.

حال در ادامه سرنوشت های نامعلوم زیادی پیش رویمان قرار دارد. همان طور که در فیلم Nobody Knows کورئیدا، کسی نمی داند سرنوشت بچه های باقی مانده در پایان فیلم چه خواهد شد، در اینجا نیز نمی دانیم که سرنوشت یوری و شوتا چه خواهد شد. نمی دانیم آیا خانواده واقعی یوری، دوباره او را سر راه خواهند گذاشت یا نه؟ اما تفاوتی که بچه های این فیلم با فیلم Nobody Knows دارند این است که آن ها شانس این را دارند که در دل یک خانواده جای بگیرند. یوری به خانواده واقعی اش بازگشته است و شوتا نیز به دنبال آن ها خواهد رفت. شاید می توانیم امیدوار باشیم بلاخره یوری و شوتا برخلاف اکثر بچه های سینمای کورئیدا، رنگ مدرسه را به خود ببینند. همچنین یوری و شوتا هرکدام یکبار به سزای عمل خود رسیده اند و شاید در ادامه راهی اخلاقی را برای پول در آوردن انتخاب کنند.

در پایان می توان گفت، خانواده ان فروشگاه، صمیمیت و ارتباطی را در بین اعضایش دارد که از سنت خانواده های ژاپنی می آید، اما کورئیدا در جامعه مدرن ژاپن دیگر نشانی از آن را نمی بیند. فروپاشی این خانواده در انتها، به نوعی نشان از فروپاشی جامعه سنتی ژاپن نیز می تواند باشد.


بازرترین تمهید کورئیدا در فیلمنامه، بازی با اسامی است. به عنوان مثال وقتی یوری به جمع این خانواده می آید و آن ها تصمیم می گیرند که او را نگه دارند، نام او را لین می گذارند. یا حتی متوجه می شویم آکی نام خواهرش را روی خود گذاشته است. اوسامو در اعترافات پایانی فیلم نام دیگری داشته است. این اسامی تاکیدی بر دوگانه بودن زندگی آنهاست. یا در رویکردی دیگر، کورئیدا در چندین نما، از انعکاس تصاویر این خانواده در آینه استفاده می کند. گویی هر آنچه از زندگی این آدم ها می بینیم، وجه دیگری داشته است که آن را ندیده ایم. نمی دانیم کدام خانواده هویت واقعی آنهاست. خانواده ای که از آن بیرون آمده اند یا خانواده ای که در حال حاضر دارند؟

وقتی نوبویو در ساحل به مادربزرگ می گوید: <<گاهی اوقات بهتره که خانواده خودت رو انتخاب کنی>>، مادربزرگ در جواب می گوید: <<البته اگر توقعی نداشته باشی>> و سپس به زیبایی نوبویو اشاره می کند که شاید شایسته انتخاب بهتریست. این دو دیالوگ واکنش ما را نیز نسبت به این خانواده دوگانه می کند.

ما نمی دانیم گزاره <<انتخاب خانواده به دست خود>> را تایید کنیم یا نگران آن باشیم. وقتی در ادامه همین دیالوگ، اعضای خانواده دستان خود را گرفته اند و از روی موج ها می پرند، این حس به ما القا می شود که گویی این خانواده می تواند از دل تمام سختی ها عبور کند، اما مسیری که کورئیدا در سی دقیقه پایانی طی می کند، بیشتر این گزاره را به ما یاد آور می شود که شاید ما تنها یک گزینه برای انتخاب خانواده خود داریم. اعضای این خانواده محکومند به آغوش خانواده واقعی خود برگردند. به تعبیر بهتر، خانواده ای که در ۹۰ دقیقه ابتدایی فیلم می بینیم، بیشتر حکم یک تلنگر زدن به اعضایش را دارد. گویی آن ها در دل این بستر خود را برای نقش پذیری آماده می کنند تا بعدا در خانواده واقعی خود بهتر زندگی کنند. همان طور که ورود یوری به خانه آن ها نیز یک تلنگر است و همه را متوجه حس های فراموش شده در خودشان می کند. حتی در لایه های پنهانی فیلم، معصومیت یوری، می تواند تلنگری به جامعه مدرن ژاپن باشد که انگار امثال یوری را نمی بیند. به گونه ای که یوری حتی مجبور به ی می شود تا جایی در میان آن ها داشته باشد. اگر آینده یوری تباه شود دیگر چیزی از این جامعه باقی نمی ماند. به همین دلیل است که هریک از افراد خانواده گویی بخشی از گذشته و فقدان خود را در یوری می بینند و به واسطه او می خواهد آن را جبران کنند.

ورود <<یوری>> به خانه آن ها به مثابه یک تلنگر است که همه را متوجه حس های فراموش شده در خودشان می کند

نوبویو که نمی تواند صاحب فرزند شود و گذشته اش چیزی شبیه به یوری بوده است، تمرین مادر بودن می کند. در صحنه ای که لباس های قدیمی یوری را آتش می زند (درواقع سعی دارد هویت قبلی او را پاک کند) و محکم یوری را در آغوش گرفته است، گویی تمام حسرت های زندگی اش را با این در آغوش کشیدن به ما نشان می دهد. این تمام چیزی است که نوبویو آن را دوست داشتن نام می گذارد. مادربزرگ نیز (که در واقعیت مادربزرگ آکی نیز است) به یادش می افتد که برای یوری لباس بدوزد. محبتی که پیش از آن فراموش کرده است در حق آکی انجام دهد. مادربزرگی با نقش آفرینی (ین کیکی) که درواقع مادر بزرگ همیشگی فیلم های کورئیداست. مادربزرگی که کاملا خاکستریست. از تنهایی گریزان است و حاضر است به همه محبت کند تا او را تنها نگذارند. در روی دیگر همچنان حسابرس است و سعی دارد هر طور شده برای بقای زندگی خود پول در بیاورد. اینجا است که حتی شخصیت های پیر کورئیدا نیز به راحتی تسلیم نمی شوند و منفعل نیستند. این مادربزرگ در تمام فیلم ها ادامه پیدا کرده است تا نهایتا در این فیلم برای همیشه آرام بگیرد.


فیلم Shoplifters <<ان مغازه>> ساخته هیروکازو کورئیدا را می توان به نوعی عصاره فیلم های قبلی او دانست که حال در این اثر تکامل یافته است.

هیروکازو کورئیدا از آن دسته فیلمسازانی است که می توانیم نامش را فیلمساز مولف بگذاریم. فیلمسازانی که اگرچه در کارنامه خود چندین فیلم ساخته اند، اما درواقع باید بگوییم که آن ها همواره خواسته اند یک فیلم بسازند و فقط آن را قدم به قدم کامل کرده اند. کورئیدا در طول سیزده فیلم خود (به جز فیلم Third Murder که البته آن هم رگه هایی از مولفه های کورئیدا را در قالب ژانردارد)، چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا مولفه هایش مشترک است. فقدان هویت و اصالت یافتن در دل خانواده، فقر و حاشیه نشینی، نگاه به تربیت کودکان و نوجوانان از منظر تحصیل، مسئولیت پذیری و بلوغ و به طور کلی پرداختن به آدم هایی که گویی درجامعه مدرن ژاپن دیده نمی شوند، دغدغه هایی هستند که کورئیدا غالبا این ها را از نگاه یک دروبین ثابت، در نماهای لانگ شات به همراه میزانسن هایی شبیه به کارهای یاسوجیرو اوزو و پر از جزییات در طراحی صحنه، به نمایش می گذارد. به نوعی فیلم هایش روی مرز شعار زدگی و سانتی مانتال ایستاده اند و به ندرت لغزش به یک سو می کنند.

دلیلش این است که او غالبا نگاه انتقادی اش را در فضا سازی حاکم بر آدم هایش نشان می دهد و دوربینش بدون قضاوت و با فاصله از سوژه ها قرار می گیرد. به عنوان مثال در فیلم ان فروشگاه ما تنها از یک قاب متوجه می شویم که آن ها حاشیه نشین هستند.

جایی که شوتا و یوری درکنار رودخانه قدم می زنند و به وسیله حصاری کاملا از خانه های شهری در بک گراند جدا شده اند. کورئیدا در این فیلم حرف هایش را در قاب هایی می زند که سهمی برای آسمان قائل نیست و شخصیت هایش میان انبوهی از خانه های حاشیه ای محبوس شده اند. اکثرا در محوطه خانه نماهای لانگ به ما نشان می دهد تا کاملا بر فضای خانه اشراف داشته باشیم و برای قضاوت چیزی را از دست ندهیم. همچنین نماهای لانگ او باعث می شود که با ایجاد سه سطح Midground ،Foreground و Background در فضای خانه ای کوچک ایجاد عمق کند. در طراحی صحنه خانه، خرت و پرت های فراوانِ ریز و درشت در اطراف آدم ها دیده می شود که در خدمت فضا سازی آن خانه است و اگر فقری وجود دارد صرفا در همین فضا سازی دیده می شود. از حال و هوای شخصیت های فیلم به هیچ عنوان نمی شود فهمید که آن ها فقیرند یا خود را شکست خورده می دانند.

در سینمای کورئیدا، شخصیت هایی از پیر و جوان گرفته تا نوجوانان و کودکانی را شاهد هستیم که هیچ یک آدم هایی از پیش باخته نیستند و برعکس آن ها را بسیار صاحب اراده و مسئولیت پذیر می بینیم که می خواهند به سختی پول در بیاورند و زندگیشان را بگذرانند. کورئیدا همچون یک چشمِ ناظر، تنها مشاهدات خود را در اختیار ما می گذارد و سعی نمی کند با احساساتی کردن بیش از حد مخاطب یا سیاه نمایی، برای شخصیت هایش ترحم بخرد. همین مشاهدات به اندازه کافی دردناک و تاثیر گذار هستند و حرمت آدم هایش را هم حفظ می کنند. چنین تمهیداتی حاصلش شده است یک سینمای به شدت اخلاقی و انسانی که جهان امروز به آن نیاز دارد. به تماشای برنده نخل طلای کن ۲۰۱۸ بنشینید و سپس با تحلیل بیشتر فیلم همراه شوید. لازم به ذکر است که فیلم ان فروشگاه به هیچ عنوان فیلمی برای یکبار دیدن نیست و پس از رازگشایی انتهای آن، باید چند باره به تماشای این فیلم بنشینید و در تماشای زندگی این خانواده صبوری کنید.

در ادامه جزییات داستان فیلم لو می رود

کورئیدا غالبا زندگی شخصیت هایش را از نگاه یک دروبین ثابت، در اندازه نماهای غالبا لانگ شات، به همراه میزانسن هایی شبیه به کارهای یاسوجیرو اوزو و پر از جزییات در طراحی صحنه، به نمایش می گذارد.

وقتی اوسامو و شوتا، در ابتدای فیلم، از یک فروشگاه ی می کنند، حس می کنیم قرار است فیلمی تماشا کنیم که به موقعیت های جذاب از انواع ی ها بپردازد. غافل از آنکه ما صرفا شاهد یک روز دیگر از زندگی یک خانواده بودیم که برای امرار معاش روی به ی آورده اند و قرار نیست فیلمی صرفا درباره ی ببینیم. ی هم از مسائفهرست که گویی در حاشیه فیلم قرار می گیرد. هدف اصلی کورئیدا باز هم خانواده است. خانواده ای که از نگاه او همه چیز در آن معنا می یابد و اصالت می پذیرد. هر فرد می تواند در دل آن نقشی بپذیرد و به واسطه آن نقش به زندگی اش معنا ببخشد. کورئیدا در دل فیلم هاش اکثرا به طریقی ما را به مفهوم خانواده که نشانی از سنت ژاپن نیز در آن است ارجاع می دهد. گاهی فقدان یکی از اعضا موجب می شود که افراد دوباره به خانه پدریشان بیایند و ارزش های گذشته شان را مرور کنند، فیلم های همچون Still Walking و After Storm. گاهی فرزندان یک خانواده با نبود پدر و مادرشان مجبور می شوند خود یک خانواده تشکیل دهند مانند Nobody Knows. حتی ممکن است فرزندانی در خانواده هایی کاملا متفاوت زندگی کنند و به ناگاه متوجه شوند متعق به خانواده ای دیگر هستند و هویت دیگری دارند مانند Like Fther Like Son.

این بار در ان فروشگاه، آدم های غریبه ای هرکدام نقشی را پذیرفته اند تا جمعی به نام خانواده را دور هم تشکیل دهند. ساموتا در نقش پدر، شوتا در نقش پسر، نوبویو در نقش مادر، هاتسوئه در نقش مادر بزرگ، آکی در نقش خواهر بزرگتر شوتا و یوری، کودکی که در مسیر فیلم به جمع آن ها اضافه می شود نقشی به عنوان خواهر کوچک شوتا را می پذیرد. جالب است که هر یک از افراد پیش از ورود به این جمع، هویت دیگری داشته اند و در دل این خانواده هویت تازه ای را برای خود دست و پا کرده اند. حال کورئیدا برای به تصویر کشیدن این دوگانگی، تمهیدات خاصی را اندیشیده است.


کتاب حال داریوش بزرگ خوب نیست تا امروز توانسته است موفقیت های زیادی به دست آورد و اکنون فیلم آن در دست تولید است.

سال گذشته رمان نوجوانانه جدیدی منتشر شد که توانست نظر مخاطبان زیادی را به خود جلب کند؛ کتاب حال داریوش بزرگ خوب نیست (Darius the Great Is Not Okay) که اثری است از ادیب خرم، نویسنده ی ایرانی الاصل متولد آرکانزاس آمریکا که این روزها یک بار دیگر نام او به خاطر اخبار مرتبط با اقتباس سینمایی این کتاب مطرح شده است.

شرکت یونیورسال پیکچرز (Universal Pictures) تولید این فیلم را برعهده دارد و در ساخت آن از شرکت Mandeville Films کمک می گیرد؛ فیلمی که کوین همدانی و تراویس بنتز فیلم نامه ی آن را براساس کتاب ادیب خرم می نویسند و هنوز اطلاعات بیشتری در مورد آن منتشر نشده است.

کتاب حال داریوش بزرگ خوب نیست داستان پسری به نام داریوش را روایت می کند که به جای دنبال کردن زندگی عادی خود، غرق در دنیاهای فانتزی است. او با زبان کلینگان بهتر از زبان اصلی خود صحبت می کند (زبان کلینگان زبانی تخیلی است که در مجموعه ی Star Trek توسط نژاد کلینگان استفاده می شود) و اشارات دنیای هابیت (The Hobbit) و حال و هوای آن را بهتر از دنیای واقعی درک می کند. همین مسائل هم باعث شده است از دنیای اطراف خود فاصله بگیرد و درگیر افسردگی شود. تا اینکه یک روز با سهراب ملاقات می کند؛ پسر همسایه که بین او و داریوش دوستی عمیقی شکل می گیرد. سهراب کم کم داریوش را با معنای واقعی زندگی آشنا می کند و از طریق راه هایی مثل گفتگو روی پشت بام، انجام فوتبال و خوردن غذاهای مختلف باعث می شود داریوش به درک دیگری از دنیای پیرامون خود برسد و شخصیت او شکل دیگری به خود بگیرد.

این کتاب تا امروز جوایز مختلفی دریافت کرده است که از بین آن ها می توان به جایزه ی Young Adult Buzz Book از نمایشگاه کتاب آمریکا و جایزه ویژه ی ویلیام سی موریس اشاره کرد.


پروژه بعدی نیل بلومکمپ، فیلمی علمی تخیلی و هیجانی با عنوان Inferno (دوزخ) است و تیلور کیچ یکی از بازیگران اصلی این فیلم خواهد بود.

تیلور کیچ، بازیگر کانادایی سینمای هالیوود که با حضور در فیلم X-Men Origins: Wolverine (خاستگاه افراد ایکس: ولورین) نامی برای خود در سینما دست و پا کرد و بعد از این اثر در چند فیلم معروف دیگر نیز نقش هایی را ایفا کرد، برای ایفای نقش یکی از شخصیت های اصلی فیلم علمی تخیلی و هیجانی Inferno (دوزخ) انتخاب شده است. کارگردانی این فیلم را نیل بلومکمپ، کارگردان، نویسنده، تهیه کننده و انیماتور کانادایی-آفریقای جنوبی تبار که سابقه نامزدی در بخش بهترین فیلمنامه مراسم سالیانه اسکار را نیز در کارنامه دارد، بر عهده خواهد داشت.

از معروف ترین آثار سینمایی تیلور کیچ می توان به فیلم American Assassin (آدمکش آمریکایی)، فیلم John Carter (جان کارتر)، Battleship (نبردناو)، فیلم Savages (وحشی ها)، فیلم Lone Survivor (تنها بازمانده) و فیلم The Grand Seduction (فریب بزرگ) اشاره داشت. وی در فیلم <<جان کارتر>> نقش شخصیت اصلی را ایفا کرد و کارگردانی این فیلم پرخرج را اندرو استنتون بر عهده داشت؛ این فیلم با استقبال چندانی از سوی منتقدان همراه نشد و با بودجه سنگین تقریباً ۳۰۰ میلیون دلاری، فروشی ۲۸۴ میلیون دلاری در گیشه داشت. تیلور کیچ در فیلم Inferno نقش پلیسی را ایفا خواهد کرد که برای بررسی قتلی که به نظر معمولی می رسد، به صحرایی در نیومکزیکو فرستاده می شود، اما توطئه ای در کار است و این پلیس کم کم به این موضوع مشکوک می شود که قاتل سعی دارد هیولایی انسان واره را پیدا کند.

تیلور کیچ در فیلم Inferno نقش پلیسی را ایفا خواهد کرد که برای بررسی قتلی به صحرایی در نیومکزیکو فرستاده می شود، اما این پلیس کم کم به این موضوع مشکوک می شود که قاتل سعی دارد هیولایی انسان واره را پیدا کند

گفتنی است تیر ماه سال گذشته بود که اعلام شد فیلم RoboCop Returns (روبوکاپ بازمی گردد) در دست ساخت است و اعلام شد که نیل بلومکمپ کارگردانی این پروژه را بر عهده دارد، اما وی پس از مدتی با انتشار توییتی در صفحه شخصی خود در توییتر اعلام کرد که او دیگر قرار نیست وظیفه کارگردانی فیلم RoboCop Returns را بر عهده داشته باشد. همچنین قرار بود این کارگردان فیلم Greenland (گرین لند) را بسازد که تمرکز این فیلم قرار بود روی یک خانواده باشد که با یک فاجعهٔ طبیعی هولناک مواجه می شوند و حال به دنبال بقا و زنده ماندن هستند و کریس ایوانز، بازیگر نقش کاپیتان آمریکا در دنیای سینمایی مارول برای ایفای نقش اصلی داستان در نظر گرفته شده بود که دیگر خبری از این پروژه هم نشد.

نیل بلومکمپ با ساخت فیلم District 9 (منطقه ۹) که تهیه کنندگی آن بر عهده پیتر جکسون بود، در سینمای هالیوود بسیار معروف و پرآوازه شد. این فیلم بسیار مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و با بودجه ساخت ۳۰ میلیون دلاری، نزدیک ۲۱۰ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. وی سپس در سال ۲۰۱۳ فیلم Elysium (بهشت) را روی پرده برد. این فیلم نیز با نگاهی مثبت از طرف منتقدین همراه شد و با بودجه ساخت ۱۱۵ میلیون دلاری، نزدیک ۲۸۷ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. از بازیگران معروفی که در فیلم علمی تخیلی و اکشن Elysium حضور داشتند می توان به مت دیمون، جودی فاستر و دیگو لونا اشاره داشت. آخرین فیلمی که از این کارگردان روی پرده سینما اکران شد، فیلم علمی تخیلی Chappie (چپی) بود. این فیلم نتوانست همچون دو فیلم قبلی این کارگردان موفقیت آمیز باشد و علاوه بر دریافت نقدهای نسبتا ضعیف، تنها ۱۰۰ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. داستان فیلم مربوط به سرگذشت یک ربات است که توانایی آموختن و احساس کردن برای آن طراحی شده است، اما در جریان تولد توسط یک باند جنایتکار و با هدف به کارگیری در اقدامات مجرمانه ربوده می شود. در این فیلم بازیگرانی همچون هیو جکمن، شارلتو کوپلی، دو پتل و سیگورنی ویور ایفای نقش کردند.


کوین فایگی و برادران روسو قرار است به عنوان بازیگر مهمان در یک قسمت از فصل جدید سریال The Simpsons حضور داشته باشند.

در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، در یک قسمت از فصل جدید سریال The Simpsons (سیمپسون ها) قرار است شاهد حضور کوین فایگی، رئیس مارول استودیو و برادران روسو، کارگردانان فیلم Avengers: Endgame (اونجرز: پایان بازی)، به عنوان بازیگر و صداپیشه مهمان باشیم.

طبق خبری که TVLine منتشر کرده، فایگی و جو و آنتونی روسو قرار است در قسمت Bart and the Bad Guy حضور داشته باشند که این قسمت در تاریخ ۲۳ فوریه ۲۰۲۰ (۴ اسفند ۱۳۹۸) از شبکه فاکس منتشر خواهد شد. در این قسمت، بارت به طور تصادفی یک نسخه اکران نشده از دنباله فیلم Vindicator (به تقلید از دنیای سینمایی مارول) را که یک فیلم ابرقهرمانی محبوب است، زمانی که سازندگان فیلم در حال نمایش فیلم برای یک کودک مریض هستند که آرزو داشت تا این فیلم را پیش از همه ببیند، تماشا می کند. به همین دلیل است که بارت با استفاده از تهدید اسپویل کردن فیلم به دنبال گرفتن باج از سازندگان فیلم است.

بااین حال، زمانی که دو کارگردان و تهیه کننده فیلم با صداپیشگی برادران روسو، متوجه این موضوع می شوند، برای جلوگیری از باج گرفتن بارت و همچنین جلوگیری از انتشار اسپویل فیلم در عموم مردم، هرکاری را انجام خواهند داد. در همین حال، شخصیت بیگانه شرور و منفی Chinnos که ۳۷ چانه دارد و شخصیت منفی فیلم Vindicator است و فایگی هم صداپیشگی آن را بر عهده دارد، وارد می شود. این شخصیت در واقع تقلیدی از شخصیت تانوس است. شما در ادامه می توانید اولین تصویر از شخصیت Chinnos در این قسمت از انیمیشن The Simpsons را مشاهده کنید:

مانند فصل های گذشته، مت گرینیگ وظیفه ساخت سریال The Simpsons را بر عهده دارد. دن کستلانتا در نقش هومر سیمپسون، جولی کاونر در نقش مارج، نانسی کارترایت در نقش بارت و یاردلی اسمیت در نقش لیزا، وظیفه صداپیشگی اعضای خانواده سیمپسون را بر عهده دارند. در حال حاضر پخش فصل ۳۱ام انیمیشن The Simpsons آغاز شده و بامداد دوشنبه هر هفته قسمت های جدید آن از شبکه فاکس منتشر خواهد شد.


یک سریال جدید و هیجان انگیز با لایه های روانی است که توانایی همراه کردن شما عزیزان را در خودش دارد به شرطی که به کارهای مخفی و هکرهای ضد سرمایه داری علاقه مند باشید.

سم اسماعیل سازنده اصلی سریال به قدری به نکات ریزی از هک را استوار کرده بر سریالش که بزرگترین هکرها هم از این موضوع که چگونه به این نکات ریز در سریال مستر روبات پرداخته شده است ، متعجب شدن .مهم ترین تلاش اسماعیل کسب اعتماد مدیران شبکه USA Network بوده که به مرور نویسندگی تمام قسمت ها و کارگردانی تمام قسمت ها را به خودش محول کردند تا جهان بینی بیشتر سم بر لایه لایه های سریال رسوخ کند.

نقاط قوت سریالMr Robot

-دریافت جوایز مهم، گلدن گلاب برای سم اسماعیل (نویسنده،طراح،کارگردان و تهیه کننده) به همراه کریستین اسلیتر (بازیگر نقش مستر روبات و تهیه کننده) امی برای رامی مالک (بازیگر نقش الیوت ، مستر روبات )

-سریال به راحت ترین شکل ممکن حتی آموزشی برای هکر شدن شما درونش وجود دارد.

-داستانی به شدت با دقت و ریزبینانه که در بین تماشاگران باعث چندین بار دیدن هر قسمت برای درک بهتر آن شده است.

-رنگ آمیزی که در طراحی صحنه ها استفاده شده به اصل وجودی سریال برمیگردد ،این دارک بودن باعث جذب ببینده و کنجکاوی بر انگیز میتواند باشد.

-موسیقی یکی از مهم ترین شخصیت های اصلی است و به نوعی نقش خودش را در لحظات مهم ایفا میکند.

نقاط ضعف سریال Mr Robot

1-تکراری شدن رفت آمد شخصیت مستر روبات در جلد الیوت به عنوان مثال مستر روبات در حالت الیوت یک کاری را میکند ولی بعد ها الیوت متوجه هیچ کدامشان نمیشود.

2-حس شدن چندین باره مستر روبات در سریال ( در صورتی که نباید دیگر شخصیت ها حس اش کنند جز الیوت)

3-یکی از نکات ضعف سریال که مهم هم هست این خواهد بود که شما از فصل دوم یا حتی از فصل سوم هم سریال را ببینید موضوع اصلی سریال در آنچه گذشت قسمت اول آن فصل به طور کلی گفته میشود .

4-متاسفانه گاهی سکانس ها چه از نگاه دوربین و حتی در ادای دیالوگ ها گاهی شبیه آن در بعضی فیلمها و سریال ها نزدیک و گاهی مو به مو همان دیالوگ ها و همان نگاه دوربین و همان طراحی صحنه را داریم.

5-تا به حال با پخش شدن سه فصل به قدری همان روایت در حال تکرار است که باعث آزارم شد و اگر این سریال تمدید هم شود فقط و فقط قسمت پایانی از فصل پایانی راخواهم دید.

جمع بندی:

ولی این را هم در نظر بگیرید که سریال شما را سرشار از هیجان خواهد کرد و کمک شایانی به شما در مقابله با مشکلاتتان خواهد بود به خصوص اگر با خودتان حرف میزنید و دلتون هم میخواهد کارهای بزرگ و چالشی را به جان بخرید و رو به رو بشوید ،مستر روبات پیشنهاد خوبی خواهد بود. الیوت خود شما را درون خودش به شما تقدیم میکند . الیوت با شما درد و دل میکند. الیوت گاهی به شما بی اعتماد میشود و باید خودتان را به او ثابت کنید.


دوشنبه این هفته، ۴ نوامبر بخش اول فصل اول سریال نیروی اهریمنی او (His Dark Materials) آغاز شد. یک سریال فانتزی و ماجراجویی ایتالیایی که براساس رمان هایی به همین نام از <<فلیپ پولمن>> ساخته شده است.

قرار است فصا اول سریال His Dark Materials به طور همزمان از شبکه های تلویزیونی BBC One و HBO پخش شود. شبکه بی بی سی وان یک روز زودتر و در سوم نوامبر امسال شروع به پخش اولین قسمت این سریال کرد.

این برنامه هفتگی خواهد بود و هر هفته یک روز زودتر در بریتانیا و در روز بعدی، تماشاچیان امریکای شمالی و دیگر کشورهای جهان شاهد قسمت های جدید <<نیروی اهریمنی او>> خواهند بود.

شبکه اچ بی او به طور همزمان پخش دو سریال فانتزی را در آغاز کرده است تا شاید بتواند خلاء سریال پر مخاطب گیم اف ترونز را جبران کند. سریال نخست به نام <> رتبه های خوبی در بررسی ها و کانال سریال های تلویزیونی کسب کرده است.

اما دومین سریال فانتزی اچ بی او، <> است. یک لایو اکشن اقتباسی از رمان های تخیلی <<فلیپ پولمن>> که قرار است با بودجه زیادی برای طرفداران فیلم های فانتزی ساخته شود. فصل اول این سریال در ۸ قسمت است و سفارش ساخت فصل دوم آن هم داده شده که احتمالا در سال ۲۰۲۰ پخش می شود.

کارگردان این سریال <<جک تورن>> و تهیه کنندگی <<نیو لاین سینما>>، <<جین ترانتز>> و <<جولی گاردنر>> به طور همزمان است. در این سریال شاهد برخی از بازیگران و صداپیشگان معروف هستیم.

بازیگرانی مانند دافنه کین، لین-منوئل میرندا، جیمز مک آووی، روث ویلسون، کلارک پیترس، ایان گلدر، ویل کین، جورجینا کمپبل، ایان گلدر، آن-ماری داف، جیمز کازمو، مت فریزر، جف بل و روتا گدمینتاس در این پروژه حضور دارند و هلن مک کروری، دیوید سوشی، کریستلا آلونز، کیت کانر و جو تندبرگ نیز صداپیشگی حیوانات این سریال را برعهده گرفتند.

اگرچه غالب هنرمندان این سریال سرشناس نیستند و از بازیگران سریال های بی بی سی وان انتخاب شدند ولی نوع شخصیت پردازی و بازی آن ها می توان باعث پر مخاطب شدن سریال شود.

رتبه خوب؛ آمار خوب تر

استقبال از قسمت اول این سریال بسیار خوب بوده است و توانسته نظر مساعد تماشاچیان و منتقدان را جلب کند. طبق آماری که فعلا منتشر شده؛ بیش از ۷۰۰ هزار نفر قسمت اول سریال <> را به طور مستقیم در یک شب از اچ بی او تماشا کردند.

سریال چرنوبیل در اردیبهشت ماه توانسته بوده به رکورد ۷۵۰ هزار بیننده در یک شب روی پلتفرم های مختلف شبکه HBO برسد و اکنون آمار بیننده های <> نشان می دهد شروع خوبی حداقل تا به اینجا داشته است.

داستان فیلم <<نیروی اهریمنی او>> پیرامون دو نوجوان ماجرا جو به نام های <<لایرا بلاکوا>> و <<ویل پری>> است. آن ها در دو جهان موازی زندگی می کنند ولی درگیر یک ماجرای اسرارآمیز می شوند.

اچ بی او امید زیادی دارد که سریال اقتباسی او از رمان های تخیلی <<فلیپ پولمن>> بتواند راهی را برود که هری پاتر، گیم اف ترونز و دیگر سریال ها اقتباسی از رمان های تخیلی حد فاصل سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ رفتند و به موفقیت بزرگی برسد.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموش کده اخبار و اطلاعات جدید تکنولوژی و رایانه ایران فیلم سایت مرجع دانلود فیلم و سریال دانلود سرا Z.A.V پایگاه قرآنی رسالت Shahriar Hanife protocol بهار توبه شکن